دانشگاه !!!

اینجا کلاس برزخ جدیده
رنگ تمام مرده‌ها پریده  

عرب، عجم، ترک و بلوچ و لاتین
راست و چپ و بالا و زیر و پایین

پیر و جوون، اما همه مذکر
ایرانیاش، تمامشون مجرد

فرشته اومد با دوبال توری
لپاش گلی، ناز و گوگور مگوری 

گف به همه: "خوش اومدید به برزخ
اینجا هم آتش داره، هم آب یخ 

در این کلاسی که دارید اقامت
مبانی ِ برزخ ِ تا قیامت 

ارائه می‌شه تا مگر بتونید
تابلوهای هدایتو بخونید 

با خوندن تابلوهای هدایت
رد می‌شین از رو پل، زهی سعادت!"

گف پیرمردی که: "قبولی می‌دن؟!
مثل زمین مدرک پولی می‌دن؟! 

تو دنیا کنکور می‌دادم تو هر سال
رد می شدم، لبم می‌زد یه تبخال! 

یه تیکه بیسکویت می‌دادن که من هم
به خاطرش تو امتحان می‌رفتم! 

اونقده تبخال زدم و پکوندم
تا خودمو به این طرف رسوندم!" 

گف یه نفر: "مدرکو ول کن عمو!
سوالهای خوب و اساسی بگو

مدرک و پست و این چیزا تو برزخ
فایده نداره پیرمرد بدبخ...!" 

که ناگهان یه روح دندون طلا
به راه مستقیم رسید به اونجا 

گف یه نفر: "بازم داریم مکافات
اینجا نیا ارواح خاک بابات! 

تو دنیا ما به هر طرف می‌رفتیم
حتی اگه اخر صف می‌رفتیم 

یکی از اینها خودنمایی می‌کرد
برای نسل ما خدایی می‌کرد 

اگر نظر می‌دادی در سیاست
فوری می‌بردنت توی حراست 

موسیقی و واسه همیشه کشتن
سینما را از توی گیشه کشتن

فکرای باز و پر فروغ و بستن
تو برزخم مهره‌ی کاری هستن؟!

آخ نکنه استاد بینش اینه؟
مسئول فُرمای گزینش اینه؟! "

فرشته گف: "نه! اون هم از مرده‌هاس
همین حالا جون داده بچه ملاس! 

اونم میاد این آخرا می‌شینه
مفهوم زیبای عدالت اینه" 

گف یه نفر به حضرت فرشته:
" گرممه من زیاد شُُدُم برشته

از آب یخ به مُ می‌دید یه لیوان
به حرمت بِچِه‌های آبادان؟! "

به جای اون فرشته‌هه یه آقا
گف به طرف: "بذار واسه مبادا 

ولک نخور آب و بکن صبوری
هرکسی آب خورده می‌خواد یه حوری!

توقعت زیاد می‌شه به سرعت
مثال نرخ سود بانک دولت!"

تا عربه شنید مکالماتُ
بحث و کشوند به سمت مومناتُ!  

با شادی گف: "وقتی که ما می‌میریم
تو برزخم می‌شه که زن بگیریم؟! " 

یک پسر ریش بزی قد دراز
با کفن فانتزی یقه باز 

گف به عرب: "چن تا گرفتی شرعی
چاهار تا اصلی، هفل هشتا فرعی 

بسه بابا چقد می‌خوای زن و حور؟
دیگه تموم شد اومدی توی گور!" 

گف عربه: "چشت در اد! می‌تونم
اَنا واسه اِمرَاَت آویزونم 

اَلَم تَرَ... نمی‌دونی ... چه کَیفَ؟!
مونث و نمی‌ولم که حَیفَ!

مومنةُ المحسنةُ الکریمه
حلیمةُ الحفیظةُ الحکیمه!" 

گف پسر ریش بز فوق العاده:
" یه واحد تنظیم خانواده! 

اگر که پاس می‌کردی توی دنیا
جون نمی‌دادی تو برای زنها" 

گف عربه: " برو بمیر قمپزی!(1)
عقده‌ای مجرد ریش بزی! 

اََحَبُ الاَعمالِ من ازدواجه
مشکل تو نداشتن مزاجه! " 

یهو زنی سفید و آمریکایی
از کریدور، با موهای طلایی

چشمکی زد تا عربه ولو شد
عرب می‌دونه که عرب چطو شد! 

داد زد و گف: " اَحسَنَهُم  جمالش!
برزخ و اعمالم‌ و بی‌خیالش!" 

م
ثل کدو از روی نیمکت افتاد
انگاری بی‌جنبه دوباره جون داد

***

فرشته‌هه اخماشو توی هم کرد
ن
گاهی کرد به اون همه مُرده مَرد! 

گف که: " چقد بی‌ادبین شماها
یه ف می‌گم شما می‌رید کجاها؟! 

این بابا آب می‌خواد اگه بذارید
رحم و مروت ز چه رو ندارید؟! " 

گف یه نفر که تیپ و ظاهری داشت
واسه خودش استیل شاعری داشت: 

" فرشته‌ها زنن، زنا فرشته
رو سر در سینماها نوشته 

واسه شما بحث می‌کنن جماعت
چی کار دارن به برزخ و قیامت؟! 

این عرب و ندیدی که ول افتاد؟
چون که چشاش به روی خوشگل افتاد

مردای رو زمین که زن ذلیلن
ت
مامشون بچه‌ی یک قبیلن 

درسته که مُردن و جون ندارن
فک می‌کنی قلب و زبون ندارن؟

زنده باشن یا وقتی در مماتن
تمامشون عاشق و مبتلاتن! 

وقتی هم عزرائیلو می‌پذیرن
به خاطر فزشته‌ها می‌میرن!" 

فرشته گف: "مردای هم قبیله!
پاشید برید، کلاستون تعطیله

اینجا کسی نکرده مجبورتون
یالله همه برید توی گورتون! " 


(1) در این صحنه به علت جوگیر شدن حرف "پ" را به کار برده است!

مملکت 2

سوار هواپیما بشی انگار سوار عزرائیل شدی؛ اصفانیا راس میگن که دیگه بلیط دوطرفه رفت و برگشت بخری ریسک داره، باید فقط یه‌طرفه خرید که ضرر توش نباشه! مملکته داریم؟

بچه‌ها دور هم جمع شدن مثلا دارن می‌جنگن، بهشون می‌گم اسم چند تا پهلوان ایرانی رو بگین، می‌گن: اسپایدرمن، جومونگ، مختار! مملکته داریم؟

پول شارژ باطری موبایلمون از پول کارت شارژش بیشتر میشه، مملکته داریم؟

پلوپز خریدم، ساخت ایران (نمی‌گم کدوم شهر تا توهین حساب نشه!) روش نوشته «اتوماتیک» ولی توی دفترچه‌اش نوشته: اگه ته‌دیگ قهوه‌ای کمرنگ دوست دارین نیم ساعت، قهوه‌ای پررنگ 45 دقیقه و قهوه‌ای تیره یک ساعت صبر کنین و بعد پلوپز رو خاموش کنین! مملکته داریم؟

می‌ریم تو مغازه می‌پرسیم آقا شارژ دوتومنی ایرانسل چند؟ مملکته داریم؟

مدير باغ وحش پارك ارم تهران گفته مرگ ببر سیبری ممکن است ناشی از مصرف «گوشت خر» باشد. یعنی ما از ببر هم پوست کلفت‌تریم؟! مملکته داریم؟

زنگ زدم ۱۳۴ (سامانه هواگو) برای هواشناسی، میگه هوا هم اکنون صاف تا قسمتی ابری همراه با افزایش ابر، وزش باد و گردوغبار، با بارش پراکنده برف و باران و مه صبحگاهی. مملکته داریم؟

ماشین صفر رو از کمپانی تحویل گرفتیم، تا برسیم پمپ بنزین، بنزینش تموم شد؛ مملکته داریم؟

رفتم کلانتری میگم گوشیم رو گم کردم. میگه کجا گم گردی؟ میگم پارک. میگه چرا رفتی پارک؟؟؟؟ مملکته داریم؟

دانشگاه می‌زنن شروع سال تحصیلی یک مهر، استاداش بیست مهر میان، دانشجوهاش یه ماه بعدش! مملکته داریم؟

صندوق پیشنهادات و انتقادات گذاشتن تو بیمارستان، پره پوله. مملکته داریم؟

فقط 1% جمعیت دنیا رو داریم، اون‌وقت 30% کشته‌های سوانح هوایی دنیا ایرانی‌اند، مملکته داریم؟

کاری کردن که از ترس قبض برق، اسکرین سیور رو گذاشتم روی 30 ثانیه! مملکته داریم؟

همین روزهاست که گداها با یه دستگاه کارت‌خوان بیفتن دنبالمون! مملکته داریم؟

رفتم نون بگیرم یارو میگه پولشو داری؟؟!! مملکته داریم؟

همه جای دنیا تبعید می‌کنن تو ایران ممنوع الخروج !! مملکته داریم؟

دزدگیر ماشینمو دزدیدن! مملکته داریم؟

از 499 هزار تماس تلفنی با پلیس 110 در استان لرستان، 243 هزار تماسش سرکاری بوده! مملکته داریم؟

مداحا از زبان ذوالجناح هم مداحی می‌کنن! مملکته داریم؟

تو باشگاه بدنسازی با نوحه ورزش می‌کنن. مملکته داریم؟

طرف سر هیچ‌کدوم از کلاس‌های دانشگاه نمیره اما هر ترم سر کلاس تنظیم خانواده بدون غیبت حاضر می‌شه! مملکته داریم؟

سی‌دی آموزش معافيت از سربازی! مملکته داریم؟

قیمت نون سنگک با ویندوز 7 یکیه!! مملکته داریم؟

دو تا تی‌شرت خریدم یکی Small یکی XXL، جفتشم اندازمه. مملکته داریم؟

آمار جراحی بینی انجام شده در تهران 23 برابر کل قاره آسیا است، مملکته داریم؟

مسئول خوابگاه میگه چرا دیر اومدی؟ میگم کلاس زبان بودم مامانم در جریان هست. میتونین زنگ بزنین بپرسین.. میگه از کجا معلوم؟ شاید خودت و مامانت از قبل با هم هماهنگ کرده باشین!!! مملکته داریم؟

اس‌ام‌اس خالی ارسال می‌کنی انگلیسی حساب می‌کنن، مملکته داریم؟

ساعت چهار صبح چراغ‌ قرمز صدو سی ‌و ‌هفت ثانیه! مملکته داریم؟

تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد؛ دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت قربون قد و بالات مادر مواظب باش!! مملکته داریم؟

کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین! مملکته داریم؟

شبكه قرآن مسابقه قرآنی برگزار كرده، شركت كننده‌ها گرمكن ورزشی تنشونه... مملکته داریم؟

اونقدر کنسرت‌ها رو لغو می‌کنن که آخرش شهرام ناظری و سید حسام الدین سراج هم بشن خواننده زیرزمینی! مملکته داریم؟

گشت نامحسوس از پشت ماشینم با بلندگو میگه : پژو 206 نقره ای ، دست راستتو ازون زیر بیار رو داشبورد، الان سه دقیقه است دنده عوض نکردی، دستت چیکار میکنه اون پائین؟! مملکته داریم؟

ایران جاییست که بیشتر از نصف جمعیت پایتختش مهاجرند، و «دهاتی» و «شهرستانی» فحش رایج پایتخت‌نشینان است! مملکته داریم؟

چند تا نان سنگک خریدیم وقتی از نانوایی میایم بیرون باید حواسمون به موتور سوارها باشه! مملکته داریم؟

امروز صبح رفتم نون تافتون بگیرم، دیدم شاگرد نونوایی برای صبحونه خودشون رفته نون لواش گرفته! مملکته داریم؟

ماشینمون رو دزد ‌برده، سرگرد آگاهی آدرس چندتا از پاتوق‌های دزدها رو بهمون داده، می‌گه برین ببینین سرنخی از ماشینتون اینجا‌ها پیدا می‌کنین یا نه! اگه سرنخی پیدا کردین به ما خبر بدین!!! مملکته داریم؟


در تمام فیلم ها و سریال های ایرانی وقتی راجع به محل دقیق یك اتاق در اداره، دادگاه یا بیمارستان پرسیده میشود. بدون شك جواب: انتهای راهرو دست راست!!
مملکته داریم؟

بچه های مدرسه دخترونه رو میخواستند ببرن باغ وحش ؛ اداره آموزش پرورش ممنوع کرده گفته فصل بهاره حیوونا جفت گیری میکنن بدآموزی داره!!!!! مملکته داریم؟؟؟؟

دو تا زن چادری تو مترو دم پله برقی وایساده بودن! یکیشون به اون یکی گفت: نترس آیت الکرسی بخون سوار شو! انشاالله که چیزی نمیشه!! مملکته داریم؟

 

یکش درادامه مطلب

ادامه نوشته

ریاضی ...

چشم خود را به در محفظه ای دوخته ام

که کلاس اش نام است

که شود داخل از آن در استاد

اوستایی که بود معدن علم سرشار

همه ساکت بودیم

چشم ها دوخته بودیم به اوراق سفید

که بود پاکتر از قلب کبوتر هایی

که به فواره هوش بشری مینگرند!!

برگه هامان همه یا بود سفید

یا اگر روی ورق نقشی بود نمره ای نیک نداشت

گاه گاهی نگهی میکردیم دیدگان هم را

و از آنجا که در انظار کسی حال نبود

باز مشغول سوالات هچلهفت و تهی میگشتیم

ناگهان باز شدش درب کلاس

و نگاه همه بردوخته بر درب كلاس

حدسم از آب درست آمد در

او دمیرچی بود

اخگري بود كه در ظلمت اذهان همه

بدرخشيد و اميدي در كرد

همه در همهمه و جنبش و جوش

كه سوالي دارم يا استاد

بل بشويي شده بود

وقت و هنگام تقلب شده بود

سخت بود لكن ازين فاصله با شخص جلو

و مراقب چو هيولاي خبيث

همه را ميپاييد

من و خودكارمو و اوراق سفيد

و هماني كه در اين نزديكي است

نام او دمیرچی است

خاطراتي كه سر درس به ما ها ميگفت

كه هزارش نمي ارزيد به يك غاز مشنگ

همه در ذهنم و انديشه من جريان داشت

فكر و انديشه خود را متمركز كردم

تا كه وامانده خر خويش كه تا گردن خويش

رفته بود اندر گل

وا رهانم به هزاران مشكل

خواندمش يا استاد

من سوالي دارم

گام ها بر ميداشت تا به نزدم برسيد

گفتمش اين چه سواليست كه دادي جانم ؟ راه حلش چون است؟

گفت Y يه طرف بايد برد

ملتفت هيچ نگشتم و مجدد گفتم :

جان من رحمي كن

من لب مرز فتادن هستم

يك كمي بيشتر از اين بنما راهنمايي استاد

زهر خندي بزد و خود به نفهميدن زد

و سر راه خودش را بگرفتيده برفت

من و اوراق و قلم ، بهت زده وامانده

رمقي نيست در اين پيكر باقيمانده

نظرم جلب به آنسو گرديد

چهره اي ديدم و او ديد مرا

محسن حسنی  بود چرا !!!!

سر خود ميجنباند

زير لب چيزي گفت : ر...يديم

راست ميگفت راست ميگفت ميدانم

برگه ام بارگه سرد خيالات تهي است

آن خيالي كه پريشب ميگفت

رياضي نیز شود پاس غم و غصه چرا

ما كه بوديم كه اينگونه شديم

ما كه باهم سال قبل اين موقع

مثل خ ...ر ميخوانديم

در رياضي فزرتي چو ملخ درمانديم

صوت بي وقت مراقب چون تيغ

پاره ميكرد ز هم رشته افكارم را

"وقت باقيمانده : ده ديقه"

من و انديشه ي ترم بعدي

كه اگر پاس شود واحد هاي الآن

خوب خوانم ز همان اول ترم

و كنم نيك مرتب اوضاع

باز هم صوت مراقب آمد

برگه هاتان بالا وقت تمام...

قايقي خواهم ساخت خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از اين دانشگاه

كه در آن هيچ كسي نيست كه در وقت نياز

كندت ياري و امداد و نجات

همچنان خواهم راند

نه به دانشگاه دل خواهم بست

نه به استاداني كه سر از درس نمي آرند در

پشت درياها دانشكده ايست

كه در آن پنجره ها رو به تفرج باز است

و استاتيد همه ميخندند

و كسي دغدغه ي نمره ندارد هرگز

دست هر دانشجو شاخه معرفتي است

كه بخوانيم ز بهر دانش ، نمره چه است؟

كه در آن بيست و دو واحد رو به زور

داخل پاچه ي ترم اولي بنده خدا

كه شده تازه ز كنكور جدا

نچپانند و نخواهند كه در ترم نخست

پاس گردد همه واحد ها

با معدل بالا

"صندلی داغ شماره ی 2 .... !!!! "

سلام ، صندلی داغ شماره ی 2 شروع شد !!!

خوب حالا دیگه نوبت نفر دومه که افتخار بدن و روی این صندلی بشینن ، اول از همه ممنون از آقای تبیانیان به خاطر همکاری خوبشون و ممنونیم از همه ی افرادی که تو این پست همکاری کردن و سوالاشونو با رعایت تقریبی قوانین مطرح کردن .

حالا میتونین مثل دفعه ی قبل و با همون قوانین البته این بار در صورت لزوم با فیلتر !!! سوالاتونو از ساعت 12 امشب به مدت 3 روز مطرح کنین و جواباتونو از همکلاسی خوبمون که به درخواست نفر قبل روی این صندلی نشستن ، آقای علی یاری بشنوین .

قوانین رو یک بار دیگه به منظور یادآوری این جا مینویسیم :

1)      تعداد سوالات 1 – 10 و تعداد کلمات صندلی داغی 5 کلمه است .

2)      سوالات در صورت لزوم از فیلتر رد میشن ! 

3) تا 3 روز برای پرسیدن سوالاتون فرصت دارین !!!

از ساعت 12 شبی که پست گذاشته میشه میتونید سوالاتونو مطرح کنین .

!!! تمدید شد !!!

/// ***به دلیل درخواست دوستان از این به بعد هر صندلی داغ به مدت 5 روز ادامه خواهد داشت*** ///

  پیشاپیش از همکاریتون متشکریم .

  "گروه مدیریت وبلاگ"

اسکل

اسم یه پرنده زیباست که در بهار لانه میسازه، تابستونها دونه جمع می کنه، قایم میکنه، زمستونها نمی تونه پیداش کنه !
حتی لانه اش را هم فراموش میکنه!

صندلی داغ !!!

                        



دوستان سلام ...

ما به قولمون وفا کردیم !

همون طور که تو جلسه ی آخر با هم صحبت کردیم طرح صندلی داغ به اجرا رسید و همکلاسی خوبمون آقای سیامک تبیانیان با رضایت خودشون و نظر مثبت اعضای گروه اولین فردی هستن که روی صندلی نسبتآ داغ میشینن و و با صحه ی صدر و آرامشی وصف ناپذیر !!! به سوالات یا بهتر بگم ابهامات !!! بچه ها جواب میدن !

اما توجه به بعضی نکات توی پرسیدن سوالات لازمه :

1)      تعداد سوالات 1 – 10 و تعداد کلمات صندلی داغی 5 کلمه است .

2)      سوالات از فیلتر رد میشن ( طبق خواسته ی آقای تبیانیان در مورد ایشون صورت نمی گیره ! )

3) تا 3 روز برای پرسیدن سوالاتون فرصت دارین !!!

از ساعت 12 شبی که پست گذاشته میشه میتونید سوالاتونو مطرح کنین .

                               !!!! توجه !!!! 

!!! سوالات حتمآ باید با اسم و فامیل کامل خودتون نوشته بشه و هر فرد فقط میتونه تو یک نظر سوالات و کلماتشو بپرسه نه بیشتر !!!

پیشاپیش از همکاریتون متشکریم .  

" گروه مدیریت وبلاگ "

 

زمانی که عید خواهد شد.

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد

حیوون سال چیه؟

سال خرگوش مبارک!!!

و شک نکنید که نماد امسال میشه ................

بله بله ..............................................

Bugs Bunny

8 عنوان برتر از 4 موضوع در دهه 80...

در آستانه به پایان رسیدن دهه ۸۰ هستیم و دیدم که چه خوبه که یک سری از ترین ها رو براتون بذارم.

(ضمنا یک موضوع دیگه اینکه نطرتون رو در مورد عکس هفته تو آخرین پست ارسال شده بذارین.)

 

 

منبع:همشهری جوان/شماره۳۰۳

ادامه نوشته

خودروی جدید سایپا در دانشگاه سمنان رونمایی شد!!!

Picture By :Rasool Vahdati

حس همکاری !!!

 

( واسه اینکه اسم ها لو نره و بچه ها ... نشن اسم ها رو رمزی مینویسم !!!!!!!!!! دو نقطه دی !!! )


ح م ی د.ن   در وبلاگش چنین مینویسد (!!!):



امروز میخام یه مطلب جالب از تجربه یک کار گروهی بنویسم

برای جمع آوری مطلب برای نشریه دانشگاه بچه های کامپیوتر و IT به چند گروه تقسیم شدن و هر گروه مسئول تهیه یک بخش از مطالب نشریه شد. منم به عنوان سرگروه ، گروه پرسش و پاسخ و ترفند شدم و توی جلسه نشریه قرار شد که سرگروه مطالب اعضای گروهش رو جمع کنه برای سردبیر نشریه بفرسته !

گروه ما یک گروه 6 نفره شامل این افراد بود : آقایان ر.و ، م.ع ، م.ت ، م.ح ، م.س و خودم

دو روز قبل از پایان مهلت ارسال مطالب به سردبیر من به همه ­ی اعضای گروه اس ام اس زدم که مطالبتون رو تا روز دوشنبه به ایمیل من ارسال کنید . واکنش این افراد به اس ام اسم واقعا واسم جالب بود! در اینجا واکنش آقایون هم گروه رو بررسی می کنیم …

1) آقای م ح م د.ع : ایشون روز بعد بهم اس ام اس زدن که من کیبورد ندارم نمیتونم مطالب رو بفرستم.بعدشم ازم خواستن که آبروداری کنم و خودم مطالب رو بفرستم . :)

پی نوشت : ایشون لپ تاپ دارن و کپی کردن مطالب از اینترنت نیازی به کیبورد نداره!

2) آقای م ح س ن.ت ر: ایشون دو روز بعد وقتی من رو دیدن گفتن که من دوست ندارم تو گروه پرسش و پاسخ باشم و ترجیح میدم تو گروه اخبار باشم.

3) آقای م ج ت ب ی.س : بعد دو روز اس ام اس زدن U؟  !!!!

پی نوشت : توی اس ام اسی که برای آقایون فرستاده بودم ایمیلم رو نوشته بودم : nasiri.hamid@gmail.com

4) آقای ر س و ل.و: ایشون با کلی اصرار سعی داشتن بهم بقبولونن که سرگروه آقای م.س هستن و من سرگروه نیستم ، بعدشم گفتن که پرسش و پاسخ ندارن!!!

پی نوشت : سرگروه ها رو سردبیر نشریه انتخاب کرده بود و این موضوع رو خودش بهم گفته بود!!!

5) آقای م ح س ن.ح : ایشون تنها کسی بود که چندتا مطلب رو بعد دو روز واسم فرستاد که البته مطالبش خیلی طولانی و البته بدون ویرایش بود. ( اینجا باید بگم این آقایی که اسمش رو هم نمیدونم(!) مایل به چاپ تمام اون مطالبی بوده که داده !!!!! و ویرایش کرده بوده !!! )

آخر سر هم خودم مجبور شدم جور همه آقایون رو بکشم و قید کار گروهی رو بزنم …

نکته : این آقایون همگی مهندسین کامپیوتر آینده هستن ، افرادی که قراره تو همه کاراشون با یک تیم حداقل 5 نفره همکاری کنن!


کیک های دیدنی

جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 
جالب ترین کیک تولدهایی که تا به حال دیده اید 


قضاوت....

ترم دوم بعداز سه ماه تعطيلي شروع شد...
تونگاه اول دانشگاه همون دانشگاه بود...باهمون عظمت و شكوه !!!(زرشك!)
اما دانشگاه فرق كرده بود...خيلي هم فرق كرده بود !!!
دوربين هاي خيلي مگاپيكسلي‌(مقدارش يوم الشكه به روايتي ۵۳) كه نظر هر بيسواديو جلب ميكرد چه برسه يه مشت دانشجوي عاشق علم!دوربينايي كه دانشجو كه هيچ پشه رم تو هوا ميزنه!!!
چيزاي ديگه اي هم ديده ميشد....
دختري كه به خاطر ۴انگشت كوتاه بودن آستين والبته استفاده ازساق دست براي پوشش اجازه ورود به دانشگاه نداشت...پسري كه بخاطر واردشدن از درب ورودي دخترا مجبورشد به اندازه ۴سال از برادران .... بشنوه و خرد شه!!...دانشجوياني كه بخاطر همصحلتي با همكلاسي هاي خودشون مورد انظباطي پيدا كردن...دانشجويي كه به سرويس اصرار كرد بايسته سوار شه اما بدليل ۱مين ديركرد مجبور شد دربست بياد...دانشجويي كه بدليل ۱مين دير اعلام كردن واس پياده شدن جلودانشكده هنر هفت پشتشوجلوچشاش ديد...دانشجويي كه بخاطر قطع شدن آب دستشويي تودستشويي حبس شد و دربروش قفل!!!و...و....و...

ولي باتمام اينا........به هر حال دانشگاهمون جزو سه دانشگاه برتر كشور شناخته شدديگه...(طبق اعلام خود سايت...اسنادومداركشم موجوده..شك داريد http://semnan.ac.ir/modules.php?name=News&file=article&sid=475).خبري كه به شدت آدمو قلقلك ميداد....فقط با چندتا سوال...آخه چرا دانشگاه برتر وقتي از سيستم گلستان استفاده ميكنه مي پكه و بر ميگرده به حالت اول؟؟؟....يه سر به اين سايت بزنيد http://semnan.ac.ir بعدش اين يكي http://www.shahroodut.ac.ir/fa ...يعني واقعا بخاطر يك گواهي اشتغال به تحصيل بايد ۵بار مسير هنر به فنيو طي كردتاتازه درخواستش بره!؟؟؟(نمونش خودم واس نظام وظيفه)...

حالااوج هنروببينيد:

بله...درسته..سلف برادران مهندسي....

يعني يكي نيست بگه بابا عوض  دوربينا كه مباداپشه نري به پشه ماده اي لبخند بزنه!!!...عوض فقط پرو‍‍‍ژه هاي عمراني(ازنوع نصفه)....عوض وجب كردن آستين دانشجوها...عوض پيداكردن مورد انظباطي...عوض اداي قيصرو درآوردن...يه فكري كنيد با سوسكا هم غذا نشيم...يه فكري بحال رفتار راننده سرويسا كنين...يه فكري به حال رفتاربعضي بعضي بعضي ازاساتيد كنيد...يه فكري كنيد كه همه يهو دكتر نشن...يه فكري كنيد كه يكي مث محسن طاهريان از دانشگاه فرار نكنه!!!

به شخصه واس خودم متاسفم مهندسي ميخونم...رشته اي كه تو دانشگاه اينقد بش بها ميدن واي به حال مردم و جامعه و  د.و.ل.ت !!!

کیه  ؟!!!!

كل كل، بيل گيتس و جنرال موتورز

در يكي از نمايشگاههاي كامپيوتر، از طرف بيل گيتس اين سخنان در مقايسه صنعت كامپيوتر و اتومبيل مطرح شده بود: «اگر جنرال موتورز همانند صنعت كامپيوتر با تكنولوژي روز پيش مي رفت امروز اتومبيل هايي با قيمت 25 دلار داشتيم كه با يك گالن بنزين((20 لیتر)) قادر بود 1000 مايل را طي كند.»
در جواب بيل گيتس كمپاني جنرال موتورز اينگونه پاسخ داده بود:
اگر جنرال موتورز مانند مايكروسافت پيشرفت مي كرد امروزه اتومبيل هايي با اين ويژگيها داشتيم:
1ــ بدون هيچ دليلي اتومبيل شما 2 بار در روز داغون مي شد.
2ــ هر بار كه آسفالت جاده ها عوض مي شد شما بايد اتومبيل جديد مي خريديد.
3ــ گاه و بيگاه در وسط اتوبان اتومبيل شما خاموش مي شد و بايد دوباره آنرا ري استارت مي كرديد!
4ــ گاه پيش مي آمد با انجام مانورهايي مانند يك دور زدن ساده اتومبيل شما خاموش مي شد و ديگر روشن نمي شد و بايد موتور آن را عوض مي كرديد.
5ــ هر ماشين را فقط يك نفر مي توانست استفاده كند مگر اينكه car95 يا carNT بخريد و براي هر سرنشين يك صندلي سفارش دهيد.
6ــ مكينتاش اتومبيل هايي مي ساخت كه با خورشيد كار مي كردند و 5 برابر مطمئن تر و سريعتر بودند ولي فقط در 5% جاده ها مي توانستيد از آن استفاده كنيد.
7ــ چراغ هاي هشدار اتومبيل حذف و به جاي آنها يك هشدار كلي «بروز نقص فني» ظاهر مي گشت.
8ــ كيسه هواي اتومبيل قبل از عملكرد از شما مي پرسيد: «آيا مطمئني!».
9ــ به طور ناگهاني اتومبيل شما را بيرون مي انداخت و درب آن قفل مي شد و شما مجبور بوديد از آنتن اتومبيل آويزان شويد و در آن را با كليد باز كنيد.
10ــ هر بار كه جنرال موتورز اتومبيل جديد توليد مي كرد بايد رانندگان دوباره آموزش رانندگي مي ديدند چون ديگر آن پدالها و ابزارهاي كنترلي مانند قبل كار نمي كرد.
11ــ براي خاموش كردن اتومبيل بايد دكمه استارت آن را مي فشرديد!

تفاوت را احساس کنید!!!


 

فکر میکنین پسرا و دخترا چه جوری از عابر بانک پول می گیرن؟

پسرها:

۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها:

۱- با ماشین میرن دم بانک.

۲- در آینه آرایششون رو چک میکنن.

۳- به خودشون عطر میزنن.

۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

۵- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

۶- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

1۱- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن.

۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

۱۴- کد رمز رو وارد میکنن.

۱۵- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.

۱۶- کنسل میکنن.

۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن.

۱۸- کنسل میکنن.

۱۹- دوست ......... رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه!!!!

۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن.

۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.

۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده.

۲۴- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.

26- پول رو میگیرن.

۲۷- برمیگردن به ماشین.

۲۸- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

۳۰- استارت میزنن.

۳۱- پنجاه متر میرن جلو.

۳۲- ماشین رو نگه میدارن.

۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک.

۳۴- از ماشین پیاده میشن.

۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)

۳۶- سوار ماشین میشن.

۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن.

۳۹- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

۴۰- میندازن توی خیابون اشتباه.

۴۱- برمیگردن.

۴۲- میندازن توی خیابون درست.

۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو.

۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)

اگر معدنچیان ایرانی بودند چه می شد

۱٫ یک سایت خبر ریزش معدن را اعلام می کرد.

۲٫ وزارت راه، معدن و سقوط اضطراری خبر را تکذیب و آن را دسیسه ی ژول ورن می دانست.

۳٫ سایت مزبور فیلتر می شد.

۴٫   خبر را یک خبرگزاری اعلام می کرد.

۵٫ وزارتخانه ی مذکور خبر را تایید، مرگ معدنچیان را تایید، بازگشایی دوباره معدن را تایید و تاریخ تشییع پیکرهای آنان را اعلام می کرد. در همین راستا کمیته ی تحقیق اعلام می کرد علت حادثه بی احتیاطی خلبان بوده است.

۶٫ در روستای مذکور یک صبح تا ظهر عزای عمومی اعلام می شد.

۷٫ رسانه ی ملی مستندی پخش می کرد که در آن تاریخچه ی ریزش معادن کهکشان راه شیری بررسی می شد. در این برنامه انفجار هواپیمای کنکورد بارها با حرکت آهسته پخش می شد.

۸٫ مرد نمکی در گفتگوی ویژه ی خبری ریزش معدن را امری طبیعی می دانست. وی اعلام می کرد چنانچه معدنی نریزد معدن نیست عن است.

۹٫ یک روستایی اعلام می کرد یک نامه به کلنگ اش چسبیده که سواد ندارد بخواند روی آن چه نوشته شده.

۱۰٫ نهضت سواد آموزی بی سوادی روستایی فوق را تکذیب می کرد.

۱۱٫ وزارت علوم، دیکته و نفی آستین کوتاه اعلام می کرد تا قبل از کسب مجوز نامه ی معدنچیان نباید به اطلاع عموم برسد.

۱۲٫ متن نامه ی متصل به کلنگ را یک خبرگزاری اعلام می کرد، متن نامه به شرح زیر است:

با سلام و تهیت و تهنیت این ایام

الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکین اش چه خون افتاد در دلها

احتراما، به استحضار می رساند در پناه معیت و منهیت و مزیت و امتنان کمال و استعانت و صناعت و پس از طلب منعونیت از علو طناعات مطمئنه و با آرزوی توفیق روز افزون برای دانشمندان جوان کشور لطفا اگر خبری یا اطلاعی از ماهواره ی امید به دست تان رسید ما سی و سه معدنچی دربند را در جریان قرار داده و خانواده ای را از نگرانی برهانید.

در ضمن تا قبل از اینکه اکسیژن ما تمام شود نتیجه ی بازی داربی را به اطلاع ما برسانید.

بیت: ای ساربان آهسته ران

کارام جانم می رود.

 

۱۳٫ یک روزنامه ی ورزشی صبح با انتقاد از داوری مسعود مرادی در بازی داربی اعلام می کرد چنانچه بازی برگشت هم مساوی شود کفاشیان خود باید مسوولیت اعلام این خبر به معدنچیان را بپذیرد.

۱۴٫ کفاشیان که دو دستی شلوارش را چسبیده بود از اختصاص چند میلیون تومان به داریوش مصطفوی خبر می داد. وی اعلام می کرد ورزشگاه در دست احداث قازچال آباد به یاد معدنچیان دربند پانزده سال زودتر به بهره برداری خواهد رسید.

۱۵٫ مایلی کلنگ در مصاحبه ی مطبوعاتی پس از باخت دو بر صفر تیمش به تیم ماشین سازی گوانگجو اعلام می کرد: این درسته! (سکوت) سی و سه معدنچی ما اون زیر باشند اونوقت آقایون بیرون باشند؟ (مکث، نگاه خون آلود) هرکی یه بیل خاک برداره بریزه رو سرش. (مکث، حرکت دست) این بود اون خاکی که می گفتین به سرمون شده؟ اینه فوتبال پاک زمین های خاکی؟ اینه؟

۱۶٫ نامه ی دیگری از معدنچیان به بیل یک کارگر گیر می کرد. سی و سه معدنچی در نامه ی فوق ضمن تقاضا از مسوولان برای برگزاری مراسم هفتم و چهلم باشکوه از خانواده ی کارکنان وزارت راه، معدن و سقوط اضطراری طلب عفو می کردند. در ضمن معدنچیان به نامه ی فوق چند شانه تخم مرغ و چند روغن مایع جهت کمک به کاهش قیمت این اقلام پیوست می کردند.

۱۷٫ یک مقام آگاه در وزارت تورم، مرمت و تلقین ارزانی به خبرنگارها می گفت با هرگونه احتکار اقلام ضروری مردم توسط معدنچیان دربند مبارزه می کنند.

۱۸٫ نمایندگان مجلس شور بر روی طرح سه فوریتی جدیدی را آغاز می کردند که سه سال به طول می انجامید. بر اساس این طرح روز هفدهم آبان به نام دهقان فداکار نام گذاری خواهد شد، همچنین با حذف تعطیلی اول فروردین به جای آن اول مهرماه به منظور کاهش ترافیک و اعلام همدردی با کلاس اولی ها تعطیل می شود.

۱۹٫ وزارت مسکن، زمین لرزه و آخی! کاریش نمی شد کرد اعلام می کرد به زودی مجتمع مسکونی هفتصد خوابه ای در محل معدن فروریخته کلنگ می خورد. با احداث این مجتمع کشور از واردات مجتمع بی نیاز می شود.

۲۰٫ متن نامه ی معدنچیان دربند متصل به کلنگ احداث مجتمع: بابا! ما از شما توقعی نداریم. شما هم بی خیال ما بشید. ما داریم این پایین زندگی مونو می کنیم.

۲۱٫ در پی اعلام رضایت معدنچیان از وضع معیشتی زندگی خود در اعماق زمین هموطنان با ارسال فرم های اپلیکیشن از معدنچیان دربند تقاضای مهاجرت می کردند. قرارست به زودی معدنچیان فوق جاب لیست موردنیاز خود را اعلام کنند.

پایان

نامه به يك تن ماهي

سلام تن ماهي، خوبي؟

راستش براي نامه امروز خيلي سوژه هاي زيادي داشتم. اولش مي خواستم به يک دانشجو نامه بنويسم، بعد خب ننوشتم (توضيح مي خواهد؟،) بعد مي خواستم براي يک چکمه نامه بنويسم، يک چکمه بلند که شلوار فرو رفته باشد درونش، اما خب باز هم ننوشتم (اگر هنوز توضيح مي خواهيد خيلي پرتيد، شرمنده،) حالا دارم براي تو تن ماهي عزيز نامه مي نويسم.تن جان، ديروز اخبار داشت با فصاحت و بلاغت تمام اعلام مي کرد که تو، تن ماهي، توانسته يي به مدد کوشش هاي شبانه روزي (هم شبانه، هم روزانه) دوستان، طي يک سال اخير قيمت خودت را دقيقاً دو برابر کني. من با شنيدن اين خبر مسرت بخش که پس از خبر پيشرفت چشمگير نرخ روغن نباتي و تخم مرغ، از ابتداي هفته تاکنون، همه را غرق غرور و افتخار کرده، واقعاً لذت بردم. دستت درد نکند تن عزيز، تو نشان دادي ماهي هاي ما چقدر گرانقدرند. اين عمل تو دقيقاً لگدي بود بر دهان دلفين هاي جاسوس که در خليج فارس حضور مشکوکي داشتند. ما به اين ترتيب داريم ثابت مي کنيم که زين پس تمام آبزيان ما رفته اند توي کار همين لگد زدن. نهنگ هاي ما باله محکمي بر دهان ايادي غرب مي زنند، خرچنگ هاي ما ديگر فقط چنگ هاي سلحشور هستند و خر هم سارکوزي، مرکل يا ساير آبزيان ساير کشورها هستند. ميگوها هم عنقريب در اقدامي نمادين نام شان را از «مي گو» به «ماءالشعيرگو» يا حتي «شربت سکنجبين گو» تغيير خواهند داد که بدخواهان بدانند ما کي هستيم و اينجا کجاست. اي جهان، بدان و آگاه باش که ماهي هاي خاوياري ما با تخم هاي گرانبهايشان نسل آينده را چنان رقم خواهند زد که نتوانيد از زير دست ما دو سي سي نفت صادر کنيد. اي تن ماهي عزيز، اين اقدام جهش وار و محيرالعقول تو درس بزرگي است براي تمام منتقدان غيردلسوز که چون جايزه نگرفته اند به جاي دل، جاي ديگرشان مي سوزد و اين دستاوردهاي بزرگ را نمي بينند. اي دولت خاتمي خجالت بکش تو اگر يک ريال توانايي و کارآمدي و عدالت محوري داشتي با همان هفت هشت تا هجده دلار قيمت تن ماهي را به دو هزار تومان مي رساندي. حالا مي بيني که ما توانسته ايم با نفت 90 دلاري روغن را نيز عدالت محورانه به 9 هزار تومان برسانيم و از اين به بعد نيز همين طور قله ها را دو تا يکي درخواهيم نورديد. اي تن ماهي امروز تو، روزهاي ديگر ساير عزيزان؛ ما آنقدر خواهيم کوشيد تا روزي که در هر وجب، از اون بالا کفتر بيايه. حالا ببينيد.

رها

دانشجویان!!!!

ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!


مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!


هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی پیش می آید و سرانجام آن دو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!


عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!


چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد


اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید


گینه بی صاحاب: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند


کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند


پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید


اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!


انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند




و اما ایران:

عاشق تخم مرغ است!

سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد!

سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد ...

معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند!

عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس!

هر روز دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید!

او سه سوته عاشق می شود!

اگر با اولی ازدواج کرد که کرد ... وگرنه سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود!

جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند!

او چت می کند!

خیابان متر می کند ...

و در یک کلام عشق و حال می کند!

نسل دانشجوی ایرانی درسخوان ... در خطر انقراض است!